محمدحسن محمدی کیادهی عضو چهار دوره شورای شهر مرکز استان:
نقطه انحراف در شورا، تزریق پولهای ناپاک به انتخابات بود.
«زبانم برای حقگویی و حقخواهی دراز بوده است.»
«نماینده حقیقی همه مردم بودم نه مانند برخی نماینده دوستان و نزدیکان.»
«مردمداری و توجه به محرومین را هم از خانواده و رفتار مرحوم پدرم آموختم و هم از مرحوم عزت الله دامادی یاد گرفتم.»
«امکان ندارد رأی حرام و ناپاک، نتیجه سالم و پاک داشته باشد.»
«نگرانی من این است که برخی باندهای سابق چند روز مانده به انتخابات وارد عمل شوند و دوباره به اهداف خود برسند.»
«مردم یک شورای قوی انتخاب کنند تا شورای قوی هم شهرداری در شأن ساری انتخاب کند و کارها به ریل خود برگردد»
«من از شهروندان ساری میخواهم در روز 28 خرداد از سرِ آگاهی انتخاب کنند.»
اشاره/ محمدحسن محمدی کیادهی در شمار معدود مدیران خستگیناپذیر، اهل مزاح و مطایبه و بدون حاشیههای مالی و پاکدست است. همه کسانی که وی را میشناسند بر این نکته صحه میگذارند که محمدی کیادهی با همه شوخ و بذلهگو بودن، در بزنگاههای خاص، بسیار جدی و مردمدار است، در جلسات شورا، ببشترین تذکرات را به روندهای ناصحیح و مصوبات خلاف قانون به دیگر اعضا میداد –که سند آن موجود است-، بیشترین عزم و خالصترین انگیزه را در پیگیری امور شهروندان عادی و به تعبیر بنیانگذار انقلاب اسلامی این ولینعمتان واقعی داشت و همین سرمایه موجب شد در چهار دوره از سوی شهروندان عادی، به عضویت شورای شهر مرکز استان انتخاب شود و اگر نبود جریانات مافیایی و ماشین رأیسازی افراد معلومالحال، محمدی کیادهی در دوره پنجم نیز به پارلمان محلی راه مییافت.
وی همچنین تاریخ گویای جریانات سیاسی مرکز استان است و با رجال بزرگ دیروز و امروز مرکز استان، تعامل داشته و دارد.
در مصاحبه کوتاهی با وی به تاریخچه شورای شهر مرکز استان و خط انحراف در شورا پرداختیم.
- جناب محمدی کیادهی! شما چهار دوره متوالی وارد شورای شهر شدید، بدون اینکه به پول کثیف و خرید رأی متوسل شوید. برای من سوال است که این حمایت اجتماعی ریشه در چه چیزی داشت که از پنج دوره شورای شهر چهار دوره از شما حمایت کرد؟
سلام عرض میکنم به شما و خوانندگان ارجمند و همه شهروندان ساری.
ما به برکت خدا پدر متمکّنی داشتیم که بزرگ مذهبی بود و املاک و احشام زیادی داشتند و همواره اوضاع مالی ما به گونهای بود که همواره دست ما در جیب مرحوم پدر ما بود و پس از فوت پدرم در سال 85 هم آن اندازه از دارایی از سهمالارث پدری به ما رسید که نه نیاز به پیمانکاری در شهرداری داشتم و نه لازم شد از یک پیمانکار حق حساب بگیریم و برعکس خودم شخصاً بسیاری از املاک پدرم را فروختم تا هزینه امور خیریه، ورزش و هزینههای انتخاباتی کردم و به همین خاطر سربلند و سرافراز هستم و زبانم برای حقگویی و حقخواهی دراز است و بهرغم تبلیغات سنگین، چهار دوره مردم عزیز به من اعتماد کردند و من در شورا وظیفه نمایندگی مردم را داشتم و در عمل هم نماینده همه مردم بودم نه فقط نماینده دوستان و نزدیکان و بستگان خودم.
- من میخواهم به سالها قبل از شورا برگردیم، فردی که چهار دوره با آرای سالم و بدون شُبهه، وارد شورای شهر شد، باید از یک حمایت اجتماعی معنیداری بهرهمند بوده باشد. این حجم از حمایت اجتماعی قطعاً طی یک ماه و دو ماه شکل نمیگیرد. ما را به آغاز فعالیت سیاسی و اجتماعی محمد حسن محمدی کیادهی ببرید.
من زمانیکه انقلاب پیروز شد تا انتخابات نخستین دوره شورا در سال 77 با مردم بودم و در میان مردم بودم و روحیه من هم همین بود که شما امروز میبینید، کسی اگر کار و گرفتاری داشت دستش را میگرفتم و بدون هیچ چشمداشتی، برای مردم گرهگشایی میکردم و اینکه چهار دوره مردم مرا انتخاب کردند دلیل اصلی آن این بود که در تمام سالهای قبل از ورودم به شورای شهر، همین کارها را برای مردم انجام میدادم و اگر جایی کاری از دستم ساخته بود، کوتاهی نمیکردم.
زمانیکه انقلاب پیروز شد من 16 سال سن داشتم و در هنرستان کشاورزی تحصیل میکردم و از همان زمان و در همان سن، همراه با انقلاب شدم و در سن 17 سالگی نخستین رییس انجمن اسلامی هنرستان کشاورزی شدم و یک سال بعد، در سن 18 سالکی به نخستین رییس اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان مرکز استان انتخاب شدم.
در ادامه مدتی در سپاه حضور داشتم و پس از آغاز جنگ تحمیلی، به جبهه رفتم و چون تکواندوکار بودم و بدن ورزیده و قوی داشتم در عملیاتهای مختلفی حضور داشتم و چند بار مجروح شدم و در آخرین بار در ترکش به ریه من اصابت کرد و همین الان هم مهمان ریه من هستند، همین امر موجب شد معاف از عملیات شدم و ادامه مسیر خدمتم را به ساری برگشتم.
در بازگشتم مسیر خدمت را به گونه ای دیگر ادامه دادم، مدتی در سازمان تبلیغات فعالیت کردم و بعد هم رییس بنیاد جنگزدگان شدم به موازات این فعالیتهای اداری، وارد کارهای سیاسی شدم.
- از شهدای جنگ با چه کسانی ارتباط بیشتری داشتید؟
با شهدای زیادی ارتباط داشتم، همرزم و دوست بودم اما با «شهید حجت الله مستشرق» و «محمدباقر مهاجر دارابی» صمیمیت زیادی داشتم و به قول جوانان امروزی رفقای جونجونی بودیم.
البته با همین شهدا فعالیت سیاسی روزانه را در حاشیه کارها داشتیم از مبارزه با منافقین و گروهکها و کارهای سیاسی جدیتر را با آقای حسینجان صفری شروع کردم و به واسطه ایشان با سیاسیون دیگری ارتباط گرفتم و بعدها به کمیته رفتم و با مرحوم عزت الله دامادی آشنایی و دوستی پیدا کردم و بسیاری از بزرگان دیگری که برخی از دنیا رفتند و برخی نیز همچنان در میان ما حضور دارند و هنوز با هم ارتباط داریم.
- بسیاری از دوستان شما، «محمد حسن محمدی کیادهی» را فردی مردمدار با رفتاری دوستانه و صمیمی معرفی میکنند و میگویند سالهاست شما را با همین نحوه رفتار میشناسند، ریشه این رفتار گرم و صمیمی کجاست؟
این روحیه من و این اخلاق کمک به همنوع و فعالیت و دستگیری از مردم بخشی از خانواده به من رسید که مرحوم پدرم اهل تعاون و همکاری بود، خانواده پرجمعیت و ضمناً مهمانپذیر بودیم و رفت و آمد در منزل ما زیاد بود بعضاً اختلافات محلی و منطقهای برای حل و فصل توسط پدرم به منزل ما کشیده میشد و من شاهد و ناظر بودم و ناخودآگاه مسیر درست زندگی را یاد گرفتم و شخصیت من اینگونه پرورش یافت.
بخشی دیگر از این روحیه را از مرحوم عزت الله دامادی یاد گرفتم. من با مرحوم دامادی رابطه فامیلی و دوستی نزدیک داشتم. مرحوم دامادی بسیار مردمدار بود و شخصاً به دنبال محرومین میرفت و منتظر نمیشد تا مردم نزد وی بیایند و در مجموع حوصله زیادی نسبت به محرومان داشت و این سلوک مرحوم دامادی بر من خیلی اثر گذاشت.
- باز نکته دیگری که در مورد شما گفته میشود، آگاهی و اطلاع وسیع شما به قوانین حوزه شهری و شورای شهر است. خودتان در این خصوص بیشتر توضیح دهید .
با توجه به اینکه قبل از نخستین انتخابات سراسری شورای شهر در 7 اسفند سال 77، استاندار قائممقام شورا بود من 8 سال در واحد قائممقامی شورا در استانداری مازندران کار کردم و در حقیقت پیش از تشکیل شورای شهر، 53 شهرداری استان زیر نظر ما بود و اطلاعات مربوط به قوانین و مقررات شورایی و مسائل شهری که من دارم، بخش اعظمی به این موضوع برمیگردد.
در انتخابات شورای شهر اول نیز هیچ کاندیدایی شرایطی مشابه من نداشت که هم کارمند شهرداری باشد و هم در واحد قائممقامی شورا در استانداری کار کرده باشد و به همین دلیل زمانی که شورا تشکیل شد من نخستین رییس شورای مشورتی شوراهای استان شدم و برای راهنمایی اعضای شورای شهرهای مازندران کلاس و برنامه داشتم.
دومین نکتهای که در تجارب شورایی من نقطه قوت و برجسته بود این بود که قبل از تشکیل شورا، من در سال 72 نخستین شهردار منطقهای راهبند شدم و کمربندی جنوبی و ادامه بلوار کشاورز در زمان شهرداری من کلید خورد و ضمناً نخستین شورای غیررسمی را به صورت منطقهای در همان منطقه تشکیل دادم و از این اعضا در کارها، کمک و مشورت میگرفتم شورایی متشکل از بازاریان، باغداران، معلمان و روحانیون هر گروه دو نفر انتخاب کردم و هر هفته جلسه مشورتی داشتیم. ضمن اینکه یک دقت نظری از جوانی داشتم و هر جا که حاضر میشدم دوست داشتم از قوانین دقیق اطلاع داشته باشم و دستورالعملهای قانونی را دنبال میکردم.
نتیجه این اشراف این شد که بارها از سوی شوراهای شهر دیگر دعوت شدم و رفتم در شهرهای دیگر درخصوص این دستورالعملها برای اعضای شورا به عنوان مدرس صحبت کنم یا در جلسات مختلف کشوری از من به عنوان فردی که به مجموعه قوانین و آییننامههای شورا، تسلط دارد نظر خواهی میشد و این افتخاری برای شهر ساری بود.
- تفاوت نخستین انتخابات شورای شهر مرکز استان تا آخرین انتخابات از نظر شما چه بود؟ و چرا برخی بر این باور هستند که هرچه عمر دورههای شورای شهر ساری بیشتر شد، به جای پختهتر شدن، خامتر شد تا به انحلال رسید؟
سوال خوبی پرسیدید. من میخواهم مقایسهای داشته باشم بین انتخابات اول شورای شهر و انتخابات پنجم. در انتخابات اول حدود 80 نفر نامزد شدند که من جوانترین کاندیدا بودم که 36 سال داشتم و افرادی نامزد بودند که رییس فرهنگ و معاون استاندار بودند، سابقه مدیریت داشتند و سنی از آنان گذشته بود و به انتخابات وزن دادند.
من نفر چهارم شدم و در همین دوره مدتی رییس شورای شهر ساری بودم و شورا که تشکیل شد عملکرد خوبی هم داشت و خدمات خوبی از خود به جای گذاشت ازجمله اینکه تا آن روز زمینهایی که در شهر تفکیک میشد سهم شهرداری را نمیدادند و دوره اول شورا سر این موضوع، واقعاً مقاومت کرد تا مصوبه نهایی شد و در چندین جا زمین گرفتیم و پس از آن تا امروز سهم شهرداری لحاظ میشود.
در دوره دوم هم چند تن از اعضای دور اول شورا مجدد انتخاب شدند و من نفر سوم شدم ضمن اینکه افزایش رأی داشتم و در این دوره هم افراد خوبی حضور داشتند و خدمات ماندگاری انجام دادند اما از دور سوم استارت معاملات پنهانی، بداخلاقیهای انتخاباتی و خرید و فروش رأی آغاز شد.
- چرا این انحراف –خرید و فروش رأی- ایجاد شد؟
به نظرم فرصتطلبان دیدند شورای شهر جایگاه خوبی است و میتوانند با حضور در این کرسی، امتیازات خوبی بگیرند اما توان جلب اعتماد اکثریت و کسب کرسی شورا را نداشتند و به این ابزارها دست زدند تا وارد شورا شوند و ضعفی که در جلب اعتماد مردم داشتند را از طریق تطمیع و تخلّف جبران کردند.
- شما اعتراض نکردید به این رویههای غیرقانونی ؟
اتفاقاً ما مبارزه داشتیم با این افراد، با دستگاههای نظارتی مجادله میکردیم به مردم هشدار میدادیم و روشنگری میکردیم و از این دوره من به انتهای لیست رفتم و در دوره چهارم نیز این روند تشدید شد و من به انتهای لیست رفتم و به نظرم کار بزرگی کردم که نه هزینه سنگینی گذاشتم و نه تخلفی کردم و همین نشان داد که عدهای تا چه اندازه به من ایمان داشتند که در میان آن هجمه و بازار سیاه خرید و فروش رأی، از انتخاب خود برنگشتند و تحت تأثیر جو قرار نگرفتند و اسم مرا نوشتند و بهرحال علیالبدل شدم.
- افرادی که با پول و بداخلاقی وارد شورا شدند آیا اقدامات خلاف قانون و سوء استفاده هم داشتند و شما اعتراضی هم میکردید؟
صدردرصد. این افراد برای آسایش شهروندان و آبادانی شهر نمیآمدند، مصوبه خلاف تصویب میکردند و من معترض میشدم و همینجا مجموعهای دارم از اعتراضات یک سال خودم در شورا که به سال 94 و 95 مربوط است که میتوانید بررسی کنید تا چه اندازه آگاه بودم ازینکه اوضاع شهر به کدام سمت میرود.
در همین سال که جناب عبوری شهردار بود و من هم ایشان را قبول داشتم بیشترین تذکرات را دادم و اکثر این تذکرات به داخل صحن شورا مربوط است و همه این تخلفات زمینه مالی داشت اما من تنها بودم و با آرای اکثریت به تصویب میرسید و گاه من با نهادهای نظارتی مکاتبه میکردم یا هشدار میدادم.
- به دوره پنجم برسیم، در این دوره شما انتخاب نشدید. چه اتفاقی در این دوره افتاد؟
ببینید تخلفات ادامه داشت تا اینکه در دوره پنجم برخی برگزارکنندگان انتخابات هم جانبدارانه رفتار میکردند تا جاییکه من که تأیید صلاحیت خود را گرفته بودم در یک اقدام عجیب، بعد از ظهر پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 که فردا انتخابات شورای پنجم بود، رد صلاحیت شدم و با تلاش موفق شدم حدود هشت ساعت بعد تأیید صلاحیت خود را که کاملاٌ سیاسی بود بگیرم اما لیستی که فرمانداری برای سر صندوقها چاپ و در شعبات اخذ رأی نصب کرده بود، بدون نام من بود و جمعه شخصاٌ اقدام کردم به چاپ این لیست و رساندن به شعبات اخذ رأی اما همین موضوع به من ضربه زد و موفق به کسب آرای لازم نشدم.
- از نظر شما نتیجه این اقدامات به کجا ختم شد ؟
ببنید ورود دستگاههای امنیتی نشان از پیچیدگی تخلفات دارد چون اگر تخلفات معمولی رخ میداد دستگاه قضایی وارد میشد اما برای من این داستانها قابل پیشبینی بود چون باور داشتم رأی ناپاک و رأی حرام نتیجه پاک ندارد و در همان زمان در مطبوعات گفتم و سند آن نیز موجود است.
نکتهای که برای من جای تأسف دارد این است که این اتفاقات با همکاری و همراهی بخشی از مردم انجام شد، بخشی از مردم که تطمیع شدند در حالیکه تطمیع طبق قانون جرم است و از مردم توقع دارم این دوره گول باندها را نخورند و انتخاب درست انجام دهند.
نگرانی من این است که برخی باندهای سابق چند روز مانده با انتخابات وارد عمل شوند و دوباره به اهداف خود برسند.
- برخی فکر میکنند اگر مردم در این دوره انتخاب خوبی داشته باشند، مشکلات حوزه مدیریت شهری طی چند سال آینده مدیریت میشود اما اگر اتفاق دوره قبل تکرار شود، کلاف مشکلات مرکز استان پیچیده خواهد شد. نظر شما چیست؟
من به عنوان شهروندی که عاشق شهر و مردم هستم از همه انتظار دارم انتخاب خوبی داشته باشند و اجازه ندهند این داستان تلخ تکرار شود. ضربه اصلی را در ماجرای شورای شهر مردم متحمل شدند و همه جا گفته شد که آبروی ساری رفت چون این افراد نماینده مردم ساری بودند اما بر گذشتهها صلوات، اگر یک شورای قوی در دوره ششم تشکیل شود و به فکر جیب خود نباشد همه مشکلات حل میشود. چون شورای قوی شهردار قوی انتخاب میکند و توسعه به مدار خود باز میگردد. شهروندان ساروی باید مطابق ضربالمثل «آزموده را آزمودن خطاست» عمل کنند و اقدام به تشکیل یک شورای قدرتمند کنند نه اینکه با صندوق رأی قهر کنند یا افرادی با همان سلوک و رفتار را انتخاب کنند.